منتظرم تا بیایی
دلنوشته
کوچه پس کوچه های شهر
در آخرین نفسهای صفر، گویی نسیمِ غمانگیزی از کوچههای مدینه میوزد. نسیمی که بوی دود، بوی غربت، و بوی بغضهای فروخورده را با خود میآورد. اینجا، در دل همین روضهها، بوی شهادت و مظلومیت اهل بیت در هم آمیخته است؛ روضههایی که از همان روزهای اول آغاز شد، از پشت درِ شکستهای که گواهِ شروع تمام مصائب بود.
یادم میآید، سالها پیش، در همین روزهای آخر صفر، پرچمهای مشکی از هر خانه و محلهای آویزان بود. هر پرچمی، روضهای نانوشته در دل خود داشت؛ روضههایی از بیوفایی و جفایی که به اهل بیت رسول خدا (ص) شد. از همان کوچه پس کوچههای غمزده مدینه که به خاندان پاک نبوی وفا نکردند و داغهای پی در پی بر دلشان نشاندند. انگار در آن روزها، در هر گوشه از شهر، صدای شکستن بغضها و ریزش اشکها به گوش میرسید. مداح با آن صدای حزینش، نه از یک داغ، که از سلسلهای از داغها میخواند؛ از غریبی بیکرانی که از امیرالمؤمنین به ارث رسید و سینه به سینه، از نسلی به نسل دیگر، به تمام ائمه معصومین منتقل شد.
همان مظلومیتی که در سینه امام حسن (ع) شعله کشید و ایشان را غریبترین غریبان کرد، و همان غمی که جگر امام رضا (ع) را پارهپاره کرد. اینها همه، ریشه در همان بیوفاییها و نامردمیهایی دارد که به خاندان عصمت و طهارت شد. هر بار که اشک میریختیم، در دلم میگفتم: “خدایا، داغ اینها چقدر عمیق است که هر سال، در همین ایام، دوباره زنده میشود؟”
اینها همه، خاطراتی است که با ماه صفر گره خورده. خاطراتی از پرچمهای مشکی که در باد تکان میخوردند و فریاد مظلومیت سر میدادند. اما در تمام این عزاداریها، در تمام این روضهها، یک حقیقت بزرگ نهفته بود که همیشه قلبم را میلرزاند: صاحب اصلی این عزاداریها کیست؟ آنکه داغش از همه ما سنگینتر است، کیست؟
آن لحظهای که مداح میخواند: “صاحب عزا، خود مهدی است…”، قلبم فشرده میشد. واقعاً، چه کسی داغدارتر از اوست؟ او که هر روز و هر شب، شاهد تمام این مصائب است، شاهد بیوفاییها، شاهد مظلومیتی که از جدش امیرالمؤمنین به ارث رسیده و تا به امروز ادامه دارد. امام زمان (عج)، مظلومترین و داغدارترین عزادار است. ما فقط نشانهای از همدردی با او هستیم.
وقتی روضه تمام میشد و پرچمهای مشکی کمکم جمع میشدند، ته دلمان احساس سنگینی و وداع میکردیم. وداع با این حال و هوا، وداع با این روضهها تا سال دیگر. اما این فقط وداع ظاهری است. داغ اهل بیت، همیشه در دل ماست و این داغ، هر روز در دل نازنین امام زمان (عج) تازه میشود. با این همه غم، دلمان به نور امیدی گرم است؛ امید به روزی که صاحبالعزا ظهور کند و با قیامش، انتقام تمام این مظلومیتها را بگیرد. روزی که پرچمهای مشکی جای خود را به پرچم عدالت مهدی (عج) دهند و دیگر غمی بر دل کسی نباشد. کاش ما هم از یاران و سربازان فرزند زهرا (س) باشیم در آن روز موعود. آمین!
اللهم عجل لولیک الفرج…
✍ سمیرا کماسی طلبه سطح دو


